يَـٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ
اي جامه بر سر كشيده
Partager :
قُمۡ فَأَنذِرۡ
برخيز و بيم بده
وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ
و پروردگارت را به بزرگي ياد كن
وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ
و لباسهايت را پاكيزه بدار
وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ
و از پليدي ها دوري كن
وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَكۡثِرُ
بخششي مده كه عوض بيشتري بخواهي
وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ
و به خاطر پروردگارت، صبوري كن
فَإِذَا نُقِرَ فِي ٱلنَّاقُورِ
پس چون در صور دميده شود
فَذَٰلِكَ يَوۡمَئِذٖ يَوۡمٌ عَسِيرٌ
آن روز، روز سختي است
عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ غَيۡرُ يَسِيرٖ
بر كافران آسان نيست
ذَرۡنِي وَمَنۡ خَلَقۡتُ وَحِيدٗا
[اي پيامبر!] مرا با كسي كه او را تنها آفريده ام، واگذار
وَجَعَلۡتُ لَهُۥ مَالٗا مَّمۡدُودٗا
و برايش مال فراواني دادم
وَبَنِينَ شُهُودٗا
و فرزنداني كه در نزدش حاضر ميباشند
وَمَهَّدتُّ لَهُۥ تَمۡهِيدٗا
و همة امكانات را در اختيارش قرار دادم
ثُمَّ يَطۡمَعُ أَنۡ أَزِيدَ
باز هم طمع دارد كه بر اينها بيفزايم
كَلَّآۖ إِنَّهُۥ كَانَ لِأٓيَٰتِنَا عَنِيدٗا
هرگز [چنين نخواهد بود] زيرا او با آيات ما ستيزه جو بود
سَأُرۡهِقُهُۥ صَعُودًا
به زودي او را به بالا رفتن [از صخرة] سختي و دشواري دچار ميسازم
إِنَّهُۥ فَكَّرَ وَقَدَّرَ
چرا كه او تأمل كرد و سنجيد
فَقُتِلَ كَيۡفَ قَدَّرَ
پس مرگ بر او باد چگونه سنجيد
ثُمَّ قُتِلَ كَيۡفَ قَدَّرَ
باز هم مرگ بر او باد چگونه سنجيد
ثُمَّ نَظَرَ
آنگاه نظر كرد
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ
سپس روي خود را ترش نمود، و چهره اش را در هم كشيد
ثُمَّ أَدۡبَرَ وَٱسۡتَكۡبَرَ
بعد از آن پشت گردانيد و تكبر نمود
فَقَالَ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ يُؤۡثَرُ
و گفت: اين [قرآن] جز سحر آموخته شدة نيست
إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا قَوۡلُ ٱلۡبَشَرِ
اين جز قول بشر نيست
سَأُصۡلِيهِ سَقَرَ
به زودي او را به سقر مياندازم
وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سَقَرُ
و تو چه ميداني كه سقر چيست
لَا تُبۡقِي وَلَا تَذَرُ
[آتش سوزاني است كه] نه باقي ميگذارد، و نه رها ميكند
لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ
سوزانندة پوست بشر است
عَلَيۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ
و بر آن نوزده [مَلَك] گماشته شده است