السورة: سورۀ شعراء

الآية : 57

فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّـٰتٖ وَعُيُونٖ

و [الله فرمود:] ما آنها را از باغها، و چشمه سارها



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 58

وَكُنُوزٖ وَمَقَامٖ كَرِيمٖ

و از گنجها و اماكن مجلل بيرون كرديم



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 59

كَذَٰلِكَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِيٓ إِسۡرَـٰٓءِيلَ

به اين گونه آنها را [براي] بني اسرائيل به ميراث گذاشتيم



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 60

فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِينَ

و [فرعونيان] آنها را به هنگام طلوع آفتاب تعقيب كردند



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 61

فَلَمَّا تَرَـٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ

چون آن دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسي گفتند: به يقين ما گرفتار [فرعونيان] مي‌شويم



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 62

قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ

[موسي] گفت: هرگز چنين نيست، به يقين پروردگار من با من است، و به زودي به من راهي نشان خواهد داد



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 63

فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاكَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرۡقٖ كَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِيمِ

و به موسي وحي كرديم كه عصاي خود را به دريا بزن، آنگاه دريا شكافته شد، و هر طرف همچون كوه بزرگى شد



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 64

وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِينَ

و ديگران را [كه فرعونيان باشند] در آنجا نزديك ساختيم



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 65

وَأَنجَيۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ

و موسي و همة همراهانش را نجات داديم



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 66

ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ

بعد از آن ديگران را غرق كرديم



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 67

إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ

به يقين در اين [واقعه] دليلي [بر قدرت الله متعال] است، ولي اكثر شان ايمان نمي‌آورند



السورة: سورۀ شعراء

الآية : 68

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ

و به يقين پروردگار تو پيروزمند مهربان است



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 3

نَتۡلُواْ عَلَيۡكَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرۡعَوۡنَ بِٱلۡحَقِّ لِقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ

از قصة موسي و فرعون به حق براي گروه مؤمنان بر تو مي‌خوانيم



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 4

إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِيَعٗا يَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡ يُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَيَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ

همانا فرعون در آن سرزمين برتري جويي نمود، و مردمش را گروه گروه ساخت، گروهي از آنان را ضعيف و ناتوان مي‌داشت، پسران آنان را مي‌كشت، و زنان شان را [جهت خدمت براي قبطيان] زنده نگه مي‌داشت، به يقين كه او از مفسدان بود



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 5

وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ

و مي‌خواهيم بر كساني كه در آن سرزمين به استضعاف كشيده شده اند، منت بگذاريم، و آنان را پيشوايان قرار دهيم، و آنان را وارثان بگردانيم



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 6

وَنُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنُرِيَ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا مِنۡهُم مَّا كَانُواْ يَحۡذَرُونَ

و براي آنان در زمين [مصر و شام] قدرت دهيم، و به فرعون، و هامان و لشكريان شان آنچه را كه از آن مي‌ترسيدند، بنمايانيم



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 7

وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِيهِۖ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَيۡهِ فَأَلۡقِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحۡزَنِيٓۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيۡكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ

و به مادر موسي الهام كرديم كه او را شير بده، و هنگامي كه از جانب او احساس خطر کردی، او را به دريا بينداز، و نترس، و اندوهگين مشو، به يقين ما او را به تو باز مي‌گردانيم، و او را از جملة پيامبران مي‌گردانيم



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 8

فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ لِيَكُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَحَزَنًاۗ إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا كَانُواْ خَٰطِـِٔينَ

اهل فرعون او را از [آب] گرفتند، تا سرانجام دشمن و سبب اندوه شان شود، همانا فرعون و هامان و لشكريان شان گنهكار بودند



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 9

وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَيۡنٖ لِّي وَلَكَۖ لَا تَقۡتُلُوهُ عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

و [آسيه] همسر فرعون [برايش] گفت: اين [كودك] نور چشمي براي من و تو است، او را نكشيد، شايد به ما سودمند باشد، يا او را به فرزندي بگيريم، و آنها [از اين كودك] بي خبر بودند



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 10

وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًاۖ إِن كَادَتۡ لَتُبۡدِي بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ

و دل مادر موسي [از همه چبز] خالى گشت، و اگر دل او را استوار نگه نمي‌داشتيم تا از باور كنندگان [وعدة ما] باشد، نزديك بود كه [مكنونات دل خود را] فاش سازد



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 11

وَقَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّيهِۖ فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ

و مادر موسي به خواهر او گفت: در پي او برو، وخواهرش او را از دور مي‌ديد، بدون آنكه آنان [پي گيري او را] بدانند



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 12

۞وَحَرَّمۡنَا عَلَيۡهِ ٱلۡمَرَاضِعَ مِن قَبۡلُ فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ

و [قبول كردن پستان] شيردهندگان را از پيش بر او [موسي] حرام كرده بوديم، و [خواهر موسي] براي آنان گفت: آيا [مي خواهيد] شما را به خانوادة رهنمايي كنم كه سرپرستي او را براي شما بر عهده بگيرند، و خير خواه او باشند



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 13

فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَ وَلِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ

و او را به مادرش باز گردانيديم، تا چشمش روشن شود، و غمگين نباشد، و تا بداند كه و عدة الله حق است، و ليكن اكثر آنها نمي‌دانند



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 14

وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَٱسۡتَوَىٰٓ ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ

و چون [موسي] به رشد خود رسيد، و جوان برومندي شد، به او حكمت و دانش عطاء كرديم، و ما نيكو كاران را اين چنين پاداش مي‌دهيم



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 15

وَدَخَلَ ٱلۡمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيۡنِ يَقۡتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِيعَتِهِۦ وَهَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِۦۖ فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِۖ قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِۖ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِينٞ

و هنگام غفلت مردم به شهر داخل شد، و دو شخص را ديد كه با هم درگير هستند، يكي از پيروانش بود، و ديگري از دشمنانش، و آنكه از پيروانش بود، از او در مقابله با آنكه از دشمنانش بود، طلب كمك نمود، و موسي به او مشتي زد، و آن شخص مرد، موسي باخود گفت: اين از كار شيطان بود، به يقين او دشمن گمراه كنندة آشكاري است



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 16

قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ

گفت: پروردگارا! من بر خود ستم كردم، پس برايم بيامرز، و [الله] براي او آمرزيد، حقا كه او آمرزندة مهربان است



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 17

قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ فَلَنۡ أَكُونَ ظَهِيرٗا لِّلۡمُجۡرِمِينَ

گفت: پروردگارا! به شكرانة نعمتهايي كه به من ارزاني داشته‌اي، از اين پس هيچگاه از مجرمان پشتيباني نخواهم كرد



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 18

فَأَصۡبَحَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا ٱلَّذِي ٱسۡتَنصَرَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَسۡتَصۡرِخُهُۥۚ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓ إِنَّكَ لَغَوِيّٞ مُّبِينٞ

فرداي آن روز، در شهر بيمناك و مراقب بود، كه ناگهان همان كسي كه ديروز از وي ياري خواسته بود، فرياد بر آورد [و دوباره از او كمك خواست]، موسي برايش گفت: به يقين تو آدم شرير آشكاري هستي



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 19

فَلَمَّآ أَنۡ أَرَادَ أَن يَبۡطِشَ بِٱلَّذِي هُوَ عَدُوّٞ لَّهُمَا قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ أَتُرِيدُ أَن تَقۡتُلَنِي كَمَا قَتَلۡتَ نَفۡسَۢا بِٱلۡأَمۡسِۖ إِن تُرِيدُ إِلَّآ أَن تَكُونَ جَبَّارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ

و چون مي‌خواست [موسي] به شخصي كه دشمن هر دوي شان بود، حمله ور شود، گفت: اي موسي! آيا مي‌خواهي مرا [نيز] بكشي، به مانند شخصي كه ديروز او را كشتي، تو جز ستمگري كار ديگري نداري، و نمي‌خواهي اصلاح به وجود بياوري



السورة: سورۀ قَصَص

الآية : 20

وَجَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡعَىٰ قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ يَأۡتَمِرُونَ بِكَ لِيَقۡتُلُوكَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّي لَكَ مِنَ ٱلنَّـٰصِحِينَ

مردي از دور ترين منطقة شهر شتابان آمد [و] گفت: اي موسي! به يقين درباريان در بارة تو گفتگو مي‌كنند، تا تو را بكشند، پس [از شهر] بيرون شو، و [بدان] كه من خير خواه تو هستم