قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَـَٔارِبُ أُخۡرَىٰ
گفت: اين عصاي من است، بر آن تكيه ميكنم، و با آن براي گوسفندانم [از درحتان] برگ ميريزانم، و نياز هاي ديگر خود را با آن برطرف ميسازم
قَالَ أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ
[الله] فرمود: اي موسي! آنرا بينداز
فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ
[موسي] آن را انداخت، كه ناگهان ماري شد، كه ميدويد
قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ
فرمود: آنرا بگير و مترس، به زودي آنرا به صورت اولش برميگردانيم
وَٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ ءَايَةً أُخۡرَىٰ
و دست خود را در زير بغل خود كن، تا سفيد و [درخشان] بدون هيچ عيبي بيرون آيد، اين معجزة ديگري است
لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى
تا از معجزات بزرگ خويش به تو نشان دهيم
ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ
به سوي فرعون برو، كه طغيان كرده است
قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي
[موسي] گفت: پروردگارا! سينه ام را بگشا [و متحمل] بگردان
وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي
وكارم را برايم آسان كن
وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي
و گرهي را از زبانم بگشا
يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي
تا گفته [هايم] را بفهمند
وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي
و از خاندانم ياوري برايم قرار بده
هَٰرُونَ أَخِي
كه هارون برادرم باشد
ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي
پشتم را به او قوي بگردان
وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي
و او را در كار [رسالت] من شريك بگردان
كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا
تا تو را بسيار تسبيح بگوييم
وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا
و تا تو را بسيار ذكر كنيم
إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا
به يقين تو به حال ما بينايي
قَالَ قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ
[الله] فرمود: اي موسي خواسته ات به تو داده شد
وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ
و به تحقيق بار ديگر بر تو منت نهاديم
إِذۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰٓ
آنگاه كه به مادرت آنچه كه بايد وحي ميشد، وحي كرديم
أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ فَلۡيُلۡقِهِ ٱلۡيَمُّ بِٱلسَّاحِلِ يَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّي وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّي وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ
كه او را در صندوق بگذار، و صندوق را در دريا بينداز، تا دريا او را به ساحل بيفكند، و [كسي كه] دشمن من و دشمن او است، او را بگيرد، و محبتي از طرف خود بر تو افكندم، و تا زير نظر من پرورش يابي
إِذۡ تَمۡشِيٓ أُخۡتُكَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ مَن يَكۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰكَ إِلَىٰٓ أُمِّكَ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّيۡنَٰكَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّـٰكَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِينَ فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ يَٰمُوسَىٰ
آنگاه كه خواهرت [در پي صندوق] ميرفت، و ميگفت: آيا شما را به كسي رهنمايي كنم كه سرپرستي او را بر عهده بگيرد، پس تو را به مادرت برگردانيديم، تا چشمش روشن شود و غم نخورد، [بعد از آن] يك نفر [قبطي] را كشتي، و ما تو را از غم نجات داديم، و تو را مورد آزمايش قرار داديم، و چند سالي در بين مردم مَدْيَن به سر بُردي، و اي موسي بعد از آن در زمان مقرر باز آمدي
وَٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي
و تو را براي خودم ساختم
ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوكَ بِـَٔايَٰتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِي
تو و برادرت با معجزات من برويد، و در ياد كردن من سستي نكنيد
ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ
نزد فرعون برويد كه طغيان كرده است
فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ
با مدارا با او سخن بگوييد، شايد به خود آيد، و يا [از الله] بترسد
قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفۡرُطَ عَلَيۡنَآ أَوۡ أَن يَطۡغَىٰ
[موسي و هارون] گفتند: پرودگارا! از آن ميترسيم كه بر ما تعدي كند، و يا طغيان نمايد
قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ
فرمود: نترسيد، من با شما هستم، ميشنوم، و ميبينم
فَأۡتِيَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَـٰٓءِيلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰكَ بِـَٔايَةٖ مِّن رَّبِّكَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ
پس نزد او برويد و بگوييد ما فرستادگان پروردگار تو هستيم، بني اسرائيل را با ما بفرست، و آنها را شكنجه مكن، از طرف پرودرگار تو معجزة برايت آورده ايم، و سلام بر كسي كه از هدايت پيروي كند