فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰذَا لَسِحۡرٞ مُّبِينٞ
و هنگامي كه حق از جانب ما براي آنها آمد، گفتند: به يقين اين سحر آشكاري است
قَالَ مُوسَىٰٓ أَتَقُولُونَ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَكُمۡۖ أَسِحۡرٌ هَٰذَا وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّـٰحِرُونَ
موسي گفت: آيا حقي را كه به سوي شما آمده است، [سحر] ميگوييد؟ آيا اين سحر است؟ و حال آنكه ساحران رستگار نميشوند
قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِتَلۡفِتَنَا عَمَّا وَجَدۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا ٱلۡكِبۡرِيَآءُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا نَحۡنُ لَكُمَا بِمُؤۡمِنِينَ
[فرعونيان] گفتند: آيا به سوي ما آمده اي، تا ما را از ديني كه پدران خود را در آن يافته ايم، باز داري، تا بزرگي در زمين براي شما باشد، و ما شما را تصديق نمينماييم و سخنان شما را قبول نداريم
وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ٱئۡتُونِي بِكُلِّ سَٰحِرٍ عَلِيمٖ
و فرعون گفت: تمام ساحران دانا [و ماهر] را نزد من بياوريد
فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ
و چون ساحران آمدند، موسي براي شان گفت: آنچه را كه ميخواهيد [از اسباب سحر خود] بيفكنيد
فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُۖ إِنَّ ٱللَّهَ سَيُبۡطِلُهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ
و چون بيفكندند، موسي گفت: آنچه را كه شما آورده ايد، سحر است، و به درستى الله آن را باطل خواهد ساخت؛ زيرا الله به كار مفسدان رونق نميبخشد
وَيُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ
و الله با كلمات خود حق را ثابت ميگرداند، اگرچه مجرمان بد شان بيايد
فَمَآ ءَامَنَ لِمُوسَىٰٓ إِلَّا ذُرِّيَّةٞ مِّن قَوۡمِهِۦ عَلَىٰ خَوۡفٖ مِّن فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِمۡ أَن يَفۡتِنَهُمۡۚ وَإِنَّ فِرۡعَوۡنَ لَعَالٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ
و به موسي جز ذرية از قوم وي ايمان نياوردند، آنهم با ترس از فرعون و اطرافيان شان كه مبادا آنها را به وسيلة تعذيب از دين شان برگردانند، و به راستي فرعون در آن سرزمين جاه طلب و از اسراف كاران بود
وَقَالَ مُوسَىٰ يَٰقَوۡمِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ فَعَلَيۡهِ تَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّسۡلِمِينَ
موسي گفت: اي قوم من! اگر به الله ايمان آورده ايد، و اگر مسلمان هستيد، بر او توكل نماييد
فَقَالُواْ عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَا رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ
و آنها گفتند: بر الله توكل كرديم، پروردگارا! ما را [دستخوش] فتنة اين قوم ستمگر قرار مده
وَنَجِّنَا بِرَحۡمَتِكَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ
و به رحمت خود ما را از [شر] گروه كافران نجات بده
وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِكُمَا بِمِصۡرَ بُيُوتٗا وَٱجۡعَلُواْ بُيُوتَكُمۡ قِبۡلَةٗ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ
و به موسي و برادرش وحي فرستاديم كه براي قوم خود به مصر خانههايی آماده كنيد، و خانههاي خود را عبادتگاه قرار دهيد، و نماز را برپا داريد، و مؤمنان را بشارت بده
وَقَالَ مُوسَىٰ رَبَّنَآ إِنَّكَ ءَاتَيۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِينَةٗ وَأَمۡوَٰلٗا فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَۖ رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَلَا يُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ
و موسي گفت: پروردگارا! تو به فرعون و اطرافيانش در زندگي دنيا زينت و مالهاي بسياري دادهاي، پروردگارا، تا بدين وسيله [مردم را] از راه تو گمراه كنند، پروردگارا، اموال شان را نابود كن، و دلهاي شان را سخت بگردان، كه ايمان نياورند، تا [زماني كه] عذاب دردناك را ببينند
قَالَ قَدۡ أُجِيبَت دَّعۡوَتُكُمَا فَٱسۡتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ
الله فرمود: دعاي شما قبول شد، پس استقامت كنيد، و از راه كساني كه نميدانند، پيروي نكنيد
وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِـَٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ
و هرآينه موسي را با آيات خود، و دليل روشني
إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَۖ وَمَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِيدٖ
به سوي فرعون و اطرافيانش فرستاديم، ولي آنان [اطرافيان فرعون] از امر فرعون متابعت كردند، و امر فرعون ماية رستگاري نبود
وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِيهِۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُ مُرِيبٖ
و به تحقيق ما به موسي كتاب [تورات] را داديم، و در آن اختلاف واقع شد، و اگر سخن پيشين پروردگارت نميبود[1]، در بين آنها داوري ميشد، و همانا آنان در بارة اين [قرآن] سخت در شك ميباشند
1- ـ عذاب آنان را تا روز قيامت به تأخير مىاندازد.
وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِـَٔايَٰتِنَآ أَنۡ أَخۡرِجۡ قَوۡمَكَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ وَذَكِّرۡهُم بِأَيَّىٰمِ ٱللَّهِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّكُلِّ صَبَّارٖ شَكُورٖ
و به يقين موسي را با معجزات خود فرستاديم، [وبرايش گفتيم] قوم خود را از تاريكيها به سوي نور بيرون آور، و از أيَّام الله براي آنها ياد آوري كن، زيرا در اين چيز ها براي كسي كه صبر نمايد، و شكرگزار باشد، دلائلي [بر قدرت الله] است
وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ أَنجَىٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡۚ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞ
و [اي پيامبر!] آن زماني را به ياد آور كه موسي براي قوم خود گفت: نعمت الله را بر خود كه شما را از آل فرعون نجات داد، به ياد آوريد، كه عذابهاي سختي براي شما ميرسانيدند، و پسران شما را سر ميبريدند، و زنهاي تانرا [جهت خدمت كردن به خود] زنده نگه ميداشتند، و در اين كار براي شما از طرف پروردگار تان آزمايش بزرگي بود
وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّكُمۡ لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡۖ وَلَئِن كَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٞ
و [اي بني اسرائيل! آن زماني را به ياد آوريد] كه پروردگار تان اعلام داشت كه اگر شكرگزاري كنيد، نعمت [خود را] بر شما ميافزايم، و اگر كفران نعمت كنيد، به يقين عذاب من شديد است
وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِن تَكۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ
و موسي [به قوم خود] گفت: اگر شمايان و همة مردم روي زمين كافر شويد، [به الله هيچ زياني نميرسد] به درستى الله بي نياز ستوده شده است
وَءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِيٓ إِسۡرَـٰٓءِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلٗا
و كتاب را [كه تورات باشد] براي موسي داديم، وآنرا براي بني اسرائيل هدايتي گردانيديم، [و فرموديم] كه جز از من كار سازي نگيريد
وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَايَٰتِۭ بَيِّنَٰتٖۖ فَسۡـَٔلۡ بَنِيٓ إِسۡرَـٰٓءِيلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا
و به تحقيق [ما] به موسي نُه معجزة روشن داديم، پس [اي پيامبر!] از بني اسرائيل بپرس آن زماني كه [موسي] نزد شان آمد، و فرعون به او گفت: اي موسي! گمان ميكنم كه تو مسحوري
قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَـٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا
[موسي] گفت: به يقين ميداني كه اين [معجزات] را كه [دلائل روشني است]، جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است، و اي فرعون من يقين دارم كه تو هلاك ميشوي
فَأَرَادَ أَن يَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِيعٗا
و[فرعون] خواست كه آنان را از آن سرزمين بيرون كند، و ما او و همة همراهان او را غرق ساختيم
وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَىٰهُ لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ أَوۡ أَمۡضِيَ حُقُبٗا
و [به ياد آور] آن زماني را كه موسي به جوان [خدمتگار] خود گفت: من ميروم تا به محل برخورد دو دریا برسم، و يا آنكه مدت طولاني به راه خود ادامه دهم
فَلَمَّا بَلَغَا مَجۡمَعَ بَيۡنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَٱتَّخَذَ سَبِيلَهُۥ فِي ٱلۡبَحۡرِ سَرَبٗا
و چون به مجمع البحرين رسيدند، ماهي خود را فراموش كردند، وآن ماهي راه خود را در دريا در پيش گرفت
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَىٰهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدۡ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا
و چون از آنجا گذشتند، [موسي] به جوان [همراه] خود گفت: غذاي ما را بياور كه از اين سفر بسيار خسته شده ايم
قَالَ أَرَءَيۡتَ إِذۡ أَوَيۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِيهُ إِلَّا ٱلشَّيۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡكُرَهُۥۚ وَٱتَّخَذَ سَبِيلَهُۥ فِي ٱلۡبَحۡرِ عَجَبٗا
[جوان] گفت: آيا به ياد داري هنگامي كه جهت [استراحت] به كنار آن تخته سنگ آرام گرفتيم، و من فراموش كردم كه [خبر رفتن] ماهي را [به دريا] [برايت بگويم] و جز شيطان كسي آنرا فراموشم نساخت كه آنرا به ياد داشته باشم، و آن ماهي با شگفتي راه خود را به دريا در پيش گرفت
قَالَ ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبۡغِۚ فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا
[موسي] گفت: اين همان چيزي است كه ما ميخواستيم، پس جستجو كنان از همان راه برگشتند