قَالَ ٱللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيۡكُمۡۖ فَمَن يَكۡفُرۡ بَعۡدُ مِنكُمۡ فَإِنِّيٓ أُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا لَّآ أُعَذِّبُهُۥٓ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِينَ
الله فرمود: من اين [سفره] را بر شما نازل ميكنم، ولي بعد از آن هر كس از شما كه كافر شود، او را چنان عذابي ميكنم، كه هيچ يك از جهانيان را چنان عذابي نكرده باشم
وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّـٰمُ ٱلۡغُيُوبِ
و آن زماني را به ياد آور كه الله مي گويد: اي عيسي بن مريم! آيا تو براي مردم گفته بودي كه من و مادرم را دو معبود به جاي الله به پرستش بگيريد؟ [عيسي] گفت: بار الها! تو پاک و منزّه هستی، من حق ندارم چيزي را كه سزاوار من نيست، بگويم، اگر چنين سخني را گفته باشم، به يقين كه ميداني، تو آنچه را در ضمير من است ميداني، و من آنچه را در ذات تو است نميدانم، تو داناي اسرار پنهان هستی
مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ
براي آنها جز آنچه كه مرا به آن امر كرده بودي نگفتم، [و آن] اينكه الهي را كه پروردگار من و پروردگار شما است، عبادت كنيد، و تا وقتي كه در ميان آنها بودم، بر آنها [مراقب و] شاهد بودم، و چون مرا برگرفتي، خودت بر آنها مراقب بودي، و تو بر هر چيزي شاهد هستي
إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ
اگر آنها را عذاب كني، آنان بندگان تو هستند، و اگر آنها را بيامرزي، همانا خودت پيروزمند با حكمت هستي
قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمٗا زَكِيّٗا
[جبرئيل] گفت: من فرستادة پروردگار تو ام، تا براي تو پسر پاكيزة ببخشم
قَالَتۡ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَلَمۡ يَمۡسَسۡنِي بَشَرٞ وَلَمۡ أَكُ بَغِيّٗا
گفت: چگونه برايم پسري ميباشد، در حالي كه هيچ بشري به من تماس نداشته، و بدكاره هم نبوده ام
قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَكَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗا
[جبرئيل] گفت: چنين است، پروردگار تو فرمود: اين بر من آسان است، و تا او را دليلي [بر قدرت خود] براي مردم، و رحمتي از جانب خويش قرار دهيم، و اين كار شدني است
۞فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَكَانٗا قَصِيّٗا
پس [مريم] به او بار دار شد، و با او به جاي دور دستي كناره گرفت
فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ يَٰلَيۡتَنِي مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسۡيٗا مَّنسِيّٗا
درد زايمان او را به سوي تنة درخت خرمايي كشانيد، [در اين وقت] گفت: اي كاش پيش از اين مرده بودم، و از يادها فراموش شده بودم
فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِي قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗا
و از پايين جايي كه قرار داشت، [جبرئيل مر يم] را صدا زد كه اندوهگين مباش، پروردگار تو از پايين جايي كه قرار داري، چشمة [آبي] جاري ساخته است
وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا
و تنة درخت خرما را به طرف خود تكان بده، كه براي تو خرماي تازة چيده شدة فروريزد
فَكُلِي وَٱشۡرَبِي وَقَرِّي عَيۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِيٓ إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗا
و [اى مريم!] بخور، و بياشام، و ديدگان را [به اين مولود] روشن بدار، و اگر از آدميان كسي را ببيني، با [اشاره] بگو: من براي [الله] بخشنده، روزة [سكوت] نذر كرده ام، از اينجهت امروز با هيچ انساني سخن نميگويم
فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ يَٰمَرۡيَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَيۡـٔٗا فَرِيّٗا
و [مريم] در حالي كه [كودك] را برداشته بود، نزد قوم خود آمد، گفتند: اي مريم! به يقين كار زشتي انجام دادي
يَـٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا كَانَتۡ أُمُّكِ بَغِيّٗا
اي خواهر هارون! نه پدرت آدم بدي بود، و نه مادرت زنا كار بود
فَأَشَارَتۡ إِلَيۡهِۖ قَالُواْ كَيۡفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي ٱلۡمَهۡدِ صَبِيّٗا
[مريم به طرف عيسي] اشاره كرد [كه با او سخن بگوييد]، گفتند: چگونه با كودكي كه در گهواره است، سخن بگوييم
قَالَ إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلَنِي نَبِيّٗا
[عيسي] گفت: من بندة الله هستم برايم كتاب داده است، و مرا پيامبر گردانيده است
وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيۡنَ مَا كُنتُ وَأَوۡصَٰنِي بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّكَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَيّٗا
و هر جا كه باشم، مرا با بركت ساخته است، و مرا تا وقتي كه زنده ام به نماز خواندن و زكات دادن سفارش كرده است
وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَلَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا
و مرا به مادرم نيكوكار [گردانيده]، و مرا سركش و نافرمان نگردانيده است
وَٱلسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوۡمَ وُلِدتُّ وَيَوۡمَ أَمُوتُ وَيَوۡمَ أُبۡعَثُ حَيّٗا
بر من سلامتي است [در] روزي كه متولد شده ام، و [در] روزي كه ميميرم، و [در] روزي كه زنده برانگيخته ميشوم
ذَٰلِكَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِي فِيهِ يَمۡتَرُونَ
اين است [واقعيت] عيسي پسر مريم، همان گفتار حقي كه در آن شك و ترديد ميكنند
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ
براي الله سزاوار نيست كه فرزندي بگيرد، او منزه است، چون كاري را اراده كند، جز اين نيست كه به آن ميگويد: موجود شو، و بيدرنگ موجود ميشود
وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ
و [عيسي به قوم خود گفت] به يقين الله پروردگار من و پروردگار شما است، پس تنها او را بپرستيد، راه راست همين است
فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَيۡنِهِمۡۖ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ يَوۡمٍ عَظِيمٍ
و گروه هاي [اهل كتاب] بدر باره عيسى] در ميان خود اختلاف نمودند، پس واي بر كافران از حاضر شدن در آن روز بزرگ
وَجَعَلۡنَا ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَأُمَّهُۥٓ ءَايَةٗ وَءَاوَيۡنَٰهُمَآ إِلَىٰ رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِينٖ
ما پسر مريم، [عيسي] و مادرش را دليلي [بر قدرت خود] گردانيديم، وآن دو را در جاي بلندي كه هموار وداراي آب جاري بود، جاي داديم
۞وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُكَ مِنۡهُ يَصِدُّونَ
و چون پسر مريم [عيسي] مَثَل زده شد، بدون درنگ قوم تو [به مسخره] جنجال به پا ميكردند
وَقَالُوٓاْ ءَأَٰلِهَتُنَا خَيۡرٌ أَمۡ هُوَۚ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلَۢاۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٌ خَصِمُونَ
گفتند: آيا خدايان ما بهتر هستند، يا او؟ اين مَثَل را براي تو جز از روي ستيزه جويي نزدند، بلكه آنان مردم ستيزهگري هستند
إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَيۡهِ وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِيٓ إِسۡرَـٰٓءِيلَ
[عيسي] جز بندة نيست كه بر او نعمت [نبوت] ارزاني داشته ايم، و او را دليلي [بر قدرت خود] براي بني اسرائيل قرار داديم
وَلَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَا مِنكُم مَّلَـٰٓئِكَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَخۡلُفُونَ
و اگر ميخواستيم، به يقين به جاي شما، بزرگان را پديد ميآورديم، كه در روي زمين جانشين شما باشند
وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمۡتَرُنَّ بِهَا وَٱتَّبِعُونِۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ
و به يقين عيسي [علامتي] براي دانستن قيامت است، پس در آن شك نكنيد، و از من پيروي نماييد، راه راست اين است
وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ
و نبايد شيطان شما را [از راه راست] باز دارد، زيرا او براي شما دشمن آشكاري است